یه شب دیگه در اختیار گل پسری
جمعه شب منو بابایی و شما رفتیم جمعه بازار( لنگرود) و برات پوتین ، چکمه ،شلوار تو خونه ای ، پالتو برای زمستونت گرفتیم یه آش رشته هم گرفتیم باهم خوردیم ( جای دوستانمون خالی بود )بعد هم شما گفتین بریم پارک ما هم بردیمت کلی بهت خوش گذشت . آریا وقتی که داشت پالتو می خرید اینم از شهر بازی خیلی بهت خوش گذشت چون بعضی اوقات از ته دلت یه خنده هایی میکردی که قلبمون وای میستاد دوست داریم پسر کم اینم از لباسهات مبارکت باشه پسری آریا داره با قاشق وچنگال غذا میخوره میبینه که نمیتونه حالا با سر رفته تو بشقاب در حا...
نویسنده :
بابا و مامان
11:25